۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

نفر دوم

از وقتی به خاطر دارم، همیشه یه دوست نزدیک در زندگی ام داشته ام.
هیچ گاه خیلی تنها نبوده ام؛
و هر وقت هم تنها شده ام، خیلی زود کسی در مسیر زندگی ام قرار گرفته است.
و خوشبختانه همه،  دوستانی بوده اند که همیشه می شود رویشان حساب کرد.
با وجود این همیشه یک مشکل بزرگ وجود داشته است
مشکلی که فهمیدنش وقت زیادی از من گرفت
قضیه خیلی هم پیچیده نیست
هر وقت خواسته ام لباس یا عطر بخرم دوستی داشته ام که در این باره خیلی از من آگاه تر بوده است.
هر وقت خواسته ام در زمینه ی کاری ام گامی بردارم، دوستی داشته ام که بتوانم از او کمک بگیرم.
هر وقت خواسته ام به فلسفه ی زندگی ام بیندیشم، یک دوست فیلسوف داشته ام.
هر وقت دنبال پول در آوردن بوده ام، یک دوست تاجرپیشه با طرح های جالب داشته ام.
و همین طور خیلی چیزهای دیگر...
راستش من توی خیلی از این چیزها خودم هم  خوب هستم؛
- حتا گاهی بهتر از دوستانم -
اما همیشه به دوستانم اعتماد کرده ام.
همیشه نفر دوم بوده ام.
آنقدر که نفر دوم بودن جزیی از شخصیت من شده است.

 دوست داشته ام شاگرد دوم باشم!
اگر توی جمعی خواسته ام حرفی بزنم، همیشه منتظر بوده ام که نفر اول حرفش را بزند تا نوبت من برسد.
همیشه فکر کرده ام یک معاون از یک مدیر بهتر است و توجیه کرده ام که مسؤولیت کمتری دارد.
و باز هم همین طور خیلی چیزهای دیگر...

حالا من مشکلم را فهمیده ام و برای خودم نسخه نوشته ام:
 خود خواه باش
 خود خواه باش
 خود خواه باش



۳ نظر:

human being گفت...

می خواسته ای تنها نباشی
می خواسته ای انسان باشی

اما خودت یادت رفته بوده
خودت را خورده ای
حالا پسش بده!
:)

وقتی خودت را ببینی دیگران هم بیشتر می بینند تو را...


این ها را بابت تحلیل و نصیحت نمی گویم... بابت شریک شدن در تجربیات هم-مرضی است...



خیلی صادقانه و زلال بود
خیلی

human being گفت...

راستی دوست عزیز دعوت شده ای به...

http://dearteachercrow.blogspot.com/2010/05/animals-both-friends-and-teachers.html

The Little Prince گفت...

حالا خیلی گذشته از آن روزها
حالا دیگر شده ام قهرمان زندگی خودم
نفر اول!
هر کس باید نفر اول زندگی خودش باشد.
این جوری همه از زندگی لذت می برند.
دعوتت را دیدم
سپاسگزارم
همین روزها می نویسم.