۱۳۸۸ دی ۱۵, سه‌شنبه

...



۱ نظر:

ناشناس گفت...

یادش بخیر
مامان بزرگا،بابا بزرگا
عشقشون اینجوری بود
زبونشون پر دوست داشتن نبود
اما قلبشون مالامال از محبت بود
وقتی کاری انجام میدادن
عشق توش پیدا بود
از ته دلشون بود
نمیدونم
هزار بار میگه دوست دارم
تو دلم به خودم امید میدم((راسته))
اما یهو ته دلم خالی میشه
خوش به حال مامان بزرگم
کاش اونم مثل بابا بزرگم با حیا بود تا عشقش رو با کاراش نشون میداد
نه
با لباش