۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

1

دیگر چشم براه تو نیستم بانو!
بیایی
یا نیایی
دیر شده است
کودک مرده ام را رو به قبله خاک کردم
به رسم مسلمانی
اکنون به مهمانی کرم ها آمده ام
گوشت تازه
خون تازه
...

۳ نظر:

human being گفت...

وقتی دوباره راه بیفتی
با کوله باری از نبودن
به کدام راه خواهی رفت؟

قبله نمایت را هم خواهی برد؟
یا می گذاری باد تو را با خود ببرد؟

مسعود گفت...

قبله نما ها از کار افتاده اند.دلت را قبله نما کن و امیدوار باش.بدون آن، فقط مرگ است .

The Little Prince گفت...

تنها تو کودکان مرده را در آغوش می کشی
و به هر کجا بخواهند می بری شان

قبله خواهم شد
و به هر سو رو کنی نمازت مقبول می افتد