مسافر کدام قصه ای؟
مسافر کدام قصه ی کودکانه ای بانو؟
اینجا کودکان آرام می میرند
غرقه در خون
بی بدرقه ی شیونی یا نم اشکی از پی
بانوی کدام قصه می شوی
که پادشاهان جز به خون سیراب نمی شوند
و جز بر خاکستر نمی خوابند
بانو! به من بگو
اهورا را بر کدام آتش سجده کنم
که بوی باروت و لخته ی خون و پاره ی تن ندهد
به کدام قبله رو کنم
که اهریمنی در برابر وسوسه ام نکند
دست به دامان کدام فروهر شوم
که اهریمن زاده ای کمرش را به خنجری از پشت میهمان نکرده باشد
بانو
بانو
بانو
به من بگو!
مسافر کدام قصه ی کودکانه می شوی بانو؟ ...
۳ نظر:
نمي دونم چي مي خوام بنويسم اينجا...
اما مي خوام که بنويسم...
مي خوام که بدوني تو و اين بانو ي تو رو دوست دارم و از اومدن شازده کوچولو خوشحالم و شگفت زده...
سلام شازده کوچولو
دهها بار این شعر زیبایت را خواندم
آتشی رسید به جانم ازین قبس
فردا چقدر از تو خالي است
در شعر من اگر نيايي
فردا هيچ كس دلتنگ تو نمي شود
فردا هيچ كس تور را نمي داند
ترانه اي شوي مگر بر زبانم
افسانه اي شوي مگر در خيالم
ممنونم
خوشحالم كه دلتنگي هاي مرا مي خوانيد
ارسال یک نظر