۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه

2

سبز
سفید
سرخ
آبی
تنها چشمان سیاه تو پیداست
اشک
ناله
فریاد
بمان
بمان
بمان
تنها نگاه آرام تو پیداست
-
چرا این همه بی قراری می کنید؟
من که خوبم
خوبم...
-
-
-
از آن بالا تهران چه شکلی است بانو؟

۵ نظر:

مسعود گفت...

شازده جان سلام.با اینکه تلخ است و دلتنگ کننده اما سرشار از ملاحت است.لذت بردم،آنقدر که احساس می کنم بانو واقعی است .نه؟

human being گفت...

.
.
.
آن روحی که بر فراز بودن ما می چرخد
هماره در گوشمان سخنی را زمزمه می کند:

از خاک شروع کن
از خاک سرد نمور پر غوغا
ببین کرم ها ی خاکی چه "پر" تلاشند
ببین ریشه ها چگونه "قد" می کشند
ببین چگونه بی شکل ها "شکل" می گیرند

آن گاه
گرم خواهی شد
آن گاه
پیدا خواهی شد
.
.
.

مسعود گفت...

سلام قار قاری جون
بازم جای شکرش باقیه که اینجا میتونم فارسی باهات حرف بزنم.چه پر محتوا نوشتی.از خاک تا افلاک.
متشکرم.

human being گفت...

قار قاری که مرد... اسم و عکس را همینطوری حفظ کرده ام یادگاری...

محتوی هم از کار شازده است.. من تحت تاثیر او نوشتم این را...

شما هم همه جا می توانید به زبان زیبای فارسی با من حرف بزنید... اگر جواب شما یا شازده و یا دیگر کامنت های فارسی را به انگلیسی می گذارم فقط برای این است که دوستان انگلیسی زبان هم بفهمند و بدانند که ایرانی ها چه افکار خوبی دارند...

همیشه هم از نوشته های شما و افکارتان که با من در میان می گذارید ممنونم و لذت می برم و چیز یاد می گیرم ...


گاهی هم شما یا شازده به انگلیسی آنجا می نویسید که خیلی خوبه چون بقیه هم افکار زیبای شما را می خوانند...

باشید همیشه
شما... شازده... همه ی ایرانی های پاک سرشت

The Little Prince گفت...

سلام
انسان بزرگ
مسعود جان
ممنونم
من از پی نوشت ها لذت می برم!